لطیفه های قرآنی

••• آسمانه

♥ مطالب ادبی .!.!.!.!. مطالب مذهبی ♥

لطیفه های قرآنی

قناعت

ابوذر غفارى به همراه يكى ديگر از صحابه، مهمان سلمان فارسى بود. سلمان، كمى نان و نمك آورد و گفت: «اگر رسول خدا صلى‏ الله‏ عليه‏ و‏آله از تكلّف نهى نفرموده بود، چيز بهترى حاضر مى‏كردم». ابوذر گفت: «اگر مقدارى سبزى باشد، تكلّف نيست». سلمان به دكّان سبزى فروشى رفت و چون پولى نداشت، آفتابه‏اش را گرو گذاشت و كمى سبزى خريد. وقتى غذا تمام شد، ابوذر گفت: «اَلْحَمْدُ لِلّهِ الَّذى قَنَعَنا بِما رَزَقَنا؛ شكر خداى را كه ما را به آنچه كه روزيمان فرموده، قانع ساخته است». سلمان گفت: «اگر قانع بوديد، آفتابه من گرو نمى‏رفت.»



نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:

+ نوشته شده در جمعه 16 مرداد 1394برچسب:لطیفه های قرآنی,داستان کوتاه,داستان در مورد پیغمبر اسلام,داستان در مورد اصحاب پیامبر, ساعت 12:14 توسط آزاده یاسینی